یزدفردا: عباس عبدی، فعال سیاسی اصلاح‌طلب در یادداشتی با عنوان «فرصت اندک در نبود عزم ملی» بر لزوم برنامه‌ریزی دولت بر حل مشکلات مردم تأکید کرده است.

او در این زمینه نوشت: واقعیت این است که دولت در این مدت گام‌های خوبی برداشته و آخرین آن نیز حذف محدود فیلترینگ از فضای مجازی بود. ولی هیچ کدام از اقدامات دولت نتوانسته شرایط را برای برنامه‌ریزی فراهم کند.

در واقع این گام‌های خوب یا از نظر مردم کافی نیست یا آنکه با مشکلات مستقیم مردم که حل آنها نیازمند برنامه‌ریزی است در ارتباط نیست. مخالفان به عللی نتوانستند یا نخواستند جلوی این اقدامات بایستند ولی درباره کار‌های اساسی‌تر مقاومت می‌کنند. آن مسائلی که باید از طریق برنامه‌ریزی حل شود شامل سیاست خارجی و رفع تحریم‌ها، ناترازی ارزی و انرژی، جلب سرمایه‌گذاری داخلی و خارجی، رشد اقتصادی پایدار و کاهش تورم، تغییر روند چالش‌های محیط زیست، آب، پسماند، آلودگی هوا، گرد و غبار، فرونشست زمین آسیب‌های اجتماعی، مهاجرت نخبگان، فقر و نابرابری، حذف رانت‌ها، اصلاح نظام اداری و... است.

برنامه‌ریزی در ایران نیازمند شرایط خاصی است، زیرا مسائل و مشکلات به شدت در هم تنیده هستند. این گونه نیست که یک مساله را بتوان به تنهایی حل کرد. در واقع بیش از حل این مساله و آن مساله، نیازمند تغییر رویکرد‌هایی هستیم که ما را به مرحله برنامه‌ریزی نزدیک کند.

اول از همه انسجام و اتحاد حکومت برای تعیین اهداف و پذیرش علم و نظر کارشناسی جهت رسیدن به آن اهداف است. این شرط بسیار مهم است. از بالاترین مقام تا روسای قوا و نیرو‌های اطلاعاتی و نظامی و مجلس و نهاد‌های اقتصادی دولتی و حکومتی، رسانه‌های رسمی و نهاد‌هایی مثل نماز جمعه و سایر نهاد‌هایی که به نحوی مرتبط با حکومت و متاثر از امتیازات آن هستند

باید از سیاست‌های رسمی و مورد توافق که معطوف به تحقق اهداف تعیین شده است، حمایت کنند. البته نهاد‌های رسمی و مدنی و رسانه‌ای که وظایف نظارتی دارند باید آزادی عمل قانونی داشته باشند ولی نهاد‌هایی که به هر نحوی مستقیم یا غیرمستقیم از منابع مالی حکومت تامین می‌شوند یا متکی به حمایت‌های سیاسی و قدرت هستند، نه‌تنها حق مخالفت با سیاست‌ها را ندارند بلکه باید حمایت کنند.

قرار نیست مثل دور دوم روحانی باشد. اینکه گمان کنند هر کس می‌تواند از زیر بار مسوولیت خارج شود و در مخالفت با سیاست‌ها پُز دفاع از مردم و جامعه را بگیرد و در عین حال بهره‌مند از منابع مالی و سیاسی حکومتی باشد، بی‌معناست.‌

نمی‌شود که افراد وابسته به ساختار، اعتراضات موتوری از نماز جمعه و علیه رفع فیلترینگ راه بیندازند ولی طرفداران رفع فیلترینگ مجاز به هیچ اعتراض عملی نباشند یا هر گاه خواستند در مرکز شهر جمع شوند و اعتراض کنند ولی دیگران چنین حقی را نداشته باشند. هنوز هم برای مخالفان فیلترینگ امکان اعتراض علنی فراهم نشده است.

این شرط همان ایده وفاق درون ساختاری است. زمان برای رسیدن به آن وجود ندارد. باید به سرعت در بالاترین سطوح درباره این مساله توافق شود. اینکه بروید با سطوح پایین گفت‌و‌گو کرده و بخواهید مسائل خود را حل کنید هیچ نتیجه‌ای ندارد. این اراده‌ای است که باید در ادامه انتخابات ۱۴۰۳ و به سرعت محقق می‌شد. تا حالا هم بسیار دیر شده است.

تا حالا توان و وقت اصلی دولت صرف اموری، چون استعلام نیروها، مساله حجاب، فیلترینگ، قیمت‌گذاری و ترس از مخالفت تندرو‌ها و... شده است و روند امور نشان می‌دهد که این مشکلات بیشتر شده که کمتر نشده است.

شرط دوم وفاق با جامعه است. اگر مردم به حکومت و دولت اعتماد کافی نداشته باشند نه در سطح نظری و نه در سطح عملی با سیاست‌های آن همراهی نخواهند کرد. چرا باید اعتماد مردم را جلب کرد و چگونه جلب خواهد شد؟ اگر مردم اعتماد نداشته باشند همه سیاست‌های اصلاحی را به گونه‌ای متفاوت از حکومت و دولت تعبیر و تفسیر خواهند کرد. هر چه هم دولت قسم بخورد که به پیر به پیغمبر دنبال بهبود است، دلیلی ندارد که مردم گوش کنند.

مردم بر اساس عملکرد‌ها و نه ادعا‌ها داوری می‌کنند آن هم به صورت گام به گام. مسائل مربوط به پوشش زنان و فیلترینگ و تحول در رسانه رسمی و مساله گزینش‌ها مشمول موضوعات اصلی برای برنامه‌ریزی نمی‌شوند. انجام اینها مقدمه‌ای برای اعتمادسازی و ایجاد شرایط مناسب برای برنامه‌ریزی است.

دولت و آقای پزشکیان نمی‌توانند زمان و توان محدود خود را صرف حل این موارد کنند. چون دیگر فرصتی برای کار‌های اساسی‌تر نخواهند داشت. کار‌هایی که در ادامه خواهم گفت؛ بنابراین ایجاد وفاق با مردم پیش‌شرط دوم برای برنامه‌ریزی است.

شرط سوم التزام به منطق سیاستگذاری و علم و تجربه بشری و تفاهم و توافق کارشناسان است. قرار نیست بر اساس توهمات و اوهام برخی افراد فاقد صلاحیت برنامه‌ریزی شود.

اگر این موارد پذیرفته نشود، هیچ اتفاقی رخ نخواهد داد. سیاستگذاری به منزله یک انتخاب است. چیز‌هایی را به دست می‌آوریم که باید در مقابل آن چیز‌هایی را از دست بدهیم. همه چیز‌های خوب با هم جمع نمی‌شود. کسی که به علت عفونت پیش‌رونده و برای زنده ماندن باید پایش را قطع کرد، نمی‌تواند به قطع پای خود معترض باشد در حالی که نداشتن پا خیلی دردناک و سخت است ولی برای زنده ماندن و جلوگیری از گسترش عفونت باید پا را از دست داد.

ولی در ایران میان مسوولان و افراد، فرهنگی جاری است که گویی همه خوب‌ها بدون هیچ هزینه‌ای قابل دستیابی است. باید با مردم و جامعه صادق بود. هنگامی که سه سال است که تولید گاز اضافه نشده سهل است که کمتر هم شده و مصرف هم بیشتر شده و برای گرم کردن خانه‌های مردم، گاز صنایع را قطع می‌کنند باید مردم متوجه تبعات اقتصادی و اجتماعی این قطعی گاز شوند. در حالی که همیشه سعی شده که مردم از این هزینه سنگین بی‌خبر گذاشته شوند. هزینه‌ای که در نهایت از جیب همین مردم و نه از جیب مسوولان پرداخت می‌شود.

جامعه باید شفاف و روشن بداند هزینه هر اقدام و سیاستی چیست. سیاست بدون هزینه وجود ندارد.

با این مقدمات می‌توان به عملکرد این دولت پرداخت. در کدام موضوعات پیش‌گفته برنامه‌ای که جامعه از آن مطلع باشد، دیده می‌شود؟ سهل است که فقط به ذکر مشکلات بسنده می‌کنند. کافی است سخنان آقای معاون اول را درنشست محیط زیست مرور کنیم که به وضعیت مشکلات گوناگون کشور پرداخت؛ از جمله عملکرد محیط زیستی و در خطر انقراض بودن ۸۶ گونه جانوری، فرونشست ۱۱ درصد از خاک کشور، وضعیت کشاورزی، تضعیف سازمان‌های مردم‌نهاد، ناترازی شدید انرژی و قابل مقایسه نبودن شدت مصرف انرژی در ایران با جهان و جلوگیری از اقدامات سازنده با عوامفریبی، وضع آب و مصرف آن، تخریب سفره‌های زیرزمینی و یک میلیون چاه غیرمجاز، صادرات آب مجازی، مدیریت پسماند، آلودگی هوا، وضعیت تالاب‌ها به ویژه تالاب انزلی، گرد و غبار از جمله این موارد بود.

وی متذکر شد که رتبه‌های پایین ایران در سطح جهان گویای عملکرد ما است و این وضع نمی‌تواند ادامه یابد. وی بهانه شرایط استثنایی کشور را یکی از عوامل این وضع دانست و گفت که برای برخی موارد منابع طبیعی جز اندوه و گریه راه دیگری باقی نمانده است. در ادامه گفت که باور داریم این مسائل قابل حل است چرا که کشور و مردم ظرفیت بالایی دارند و لایق بهترین‌ها هستند و اگر یک عزم ملی به وجود آید این ابرچالش‌های محیط زیستی حل شدنی است. باید یک عزم ملی با همه نهاد‌های دولتی و حکومتی ایجاد کرد و ابتدا دولت و حاکمیت در مساله حفاظت از محیط زیست از خود شروع کنند.

در ادامه با اشاره به آلودگی آب تهران و تصمیم‌گیری در خصوص خرابی اماکن و ساختمان‌های کنار رودخانه‌ها در گذشته گفت: در آن سال اجماعی در این زمینه در کشور به وجود آمد و برخی از ساختمان‌ها نیز خراب شد، اما متأسفانه برخی از دستگاه‌ها مانع این کار شدند و با معیار دوگانه مساله محیط زیست حل نمی‌شود و در ابتدا باید همه نهاد‌های دولتی و حکومتی به این نتیجه برسند که آینده کشور در حال نابودی است. محیط زیست یک مساله محدود به فرد و جامعه نیست بلکه مساله‌ای مشاعی است که راه‌حل مشاعی و همگانی نیز دارد و باید همه با جدیت به جلو بروند و حرمت محیط زیست بیشتر حفظ شود تا محیطی بانشاط و سبز برای فرزندان خود به ارث بگذاریم.

معنای سخنان آقای معاون اول روشن است. بدون عزم ملی هیچ مساله‌ای حل نمی‌شود.

پرسش این است که چه کسی یا مرجعی باید این عزم ملی را ایجاد کند؟ اگر شما هستید، چه اقدامی کرده‌اید؟ و اگر شما نیستید، چه کسی است؟ و پرسش مهم‌تر اینکه اساسا مگر آمدن پزشکیان نباید نتیجه این عزم ملی باشد؟ اگر نه پس چرا مسوولیت پذیرفتید؟ با شما موافقم که بدون عزم ملی هیچ کاری نمی‌توانید بکنید، شما را نیاورده‌اند که گریه کنید. چرا حتی یک خط از برنامه برای حل این مشکلات داده نمی‌شود؟ طبیعی است که هر اقدامی می‌خواهید بکنید متوجه فقدان عزم ملی می‌شوید. خودتان هم قادر به حل آن نیستید.

نتیجه این وضع بیان حرف‌های تکراری و بی‌اثر و خالی از مضمون واقعی است. به این جملات آقای معاون اول دقت کنیم: «دولت از همه فعالان سیاسی دعوت می‌کند برای حل مشکلات و ناکارآمدی ها، راه‌حل بدهند. مشکلات فراوانی داریم، اما تردیدی نیست که راهبرد‌های دولت موفق بوده است. دو برابر پولی که از هدفمند کردن یارانه‌ها به دست می‌آید، یارانه می‌دهیم. رهبر انقلاب، پرورش ۱۰۰ مدیر توانا را به ما تکلیف کرده‌اند و ما یک پروژه برای تربیت ۱۰۰۰ مدیر را شروع کرده‌ایم.» آقای رییس‌جمهور هم در جایی اظهار داشتند که: «هر کس مدعی است می‌تواند مشکلی را حل کند بیاید نوکری آنها را می‌کنیم.»

ظاهرا درک دولت از نقش خودش و جامعه مخدوش است. دولت با هزاران کارشناس و هزاران میلیارد بودجه و انواع اطلاعات و داشتن قدرت برای حل مسائل منتظرآمدن دیگران و دادن راه‌حل از سوی آنان است! همین جمله برای اثبات امتناع برنامه‌ریزی در کشور از نظر مدیران عالی دولت کفایت می‌کند. تازه کسانی هم که ایده و طرحی دارند و از روی دلسوزی می‌دهند به همان نظام اداری فشل که عزم ملی پشت خود نمی‌بیند ارجاع می‌شوند و ایده‌های‌شان به زباله‌دان اداری می‌افتد.

مواردی را خودم اطلاع دارم. دولتی که به قول وزیر اقتصادش: «از روزی که وزارت اقتصاد را تحویل گرفتم و مبارزه با رانتخواری را شروع کردم یک روز آسوده نبوده‌ام. هر روز یک خبر جعلی و فیک درست کرده‌اند تا اراده ما در حذف رانت‌ها را کاهش بدهند.» چگونه می‌تواند برنامه‌ریزی کند؟ مدیر را برای اداره امور و در محیطی پرورش می‌دهند که عزمی برای حل مسائل باشد؛ هنگامی که عزم ملی برای اصلاح امور نباشد اصلا مدیری پرورش داده نخواهد شد. چه ۱۰ تا چه ۱۰۰۰ تا. این همه مدیر شایسته آماده خدمت هستند یا استعلام آنان منفی می‌شود یا عطای حضور در دولت را به لقای آن می‌بخشند.

  • نویسنده : یزدفردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا